سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکس دانشی را از کسی پنهان بدارد یا برآن به عنوان پاداش مزد گیرد، هرگز آن دانش به وی سودی نرساند . [امام سجّاد علیه السلام]

و عشق بهانه ی آغاز قصه ی ما بود...!

 
 
یادی از نخستین گریه ام...(چهارشنبه 85 آذر 15 ساعت 12:43 عصر )

دیوارها هم مرا به سخره میگیرند ، اما من با تو... خدایم ... حرف ها داشتم ... دیوارها میخندند و من ، خون می گریم  ، به سالهایی می نگرم که در حال عبورند ... سالها اعدادی بیش نیستند ، اعدادی که مرا از چگونه زیستن دور می سازند . می خواهم روی سینه دنیا درشت بنویسم :

من از اعداد گریزانم ...

آه خداوندا ... اشکهایم را ببین ، ببین چگونه بی انتها به تکرارشان می شتابند ، مادامیکه می دانند و هیچ ندارند که بسازند ... آه ... اکنون که 163200 ساعت از اولین گریه ام میگذرد ، توشه ای جز یادت ندارم  ... محتاجت نگاهم دار ، که هیچ نکرده ام ... 

حق یار همتون

 



 
به نام خدا و...سلام(چهارشنبه 85 آذر 15 ساعت 12:39 عصر )
سلام به همه  ی اونایی که این مطلب و می خونن و نمی خونن!امیدوارم مطالبی تو وبلاگ باشه که بعد از خوندنشون به خاطر هدر رفتن وقتتون افسوس نخورین!!!

<      1   2      
 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 9  بازدید

بازدیدهای دیروز:2  بازدید

مجموع بازدیدها: 11361  بازدید


» ?پیوندهای روزانه «
» لینک دوستان من «

» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «